(يا أَيُّها الَّذِِينَ آمَنُوا اتَّقوا اللّه وَكُونُوا مََعَ الصّادقين) (توبه:119) ; «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، از مخالفت با خدا بپرهيزيد ، و با صادقان باشيد».
صدق در لغت به معناى مطابقت حكم با واقع است (التعريفات ، ص 95). به عبارت ديگر ، صدق در اصل وصف گفتارى است كه با واقعيت خارج مطابقت دارد. ولى از آن جا كه بر عقيده ، نيت و عزم و اراده نيز قول اطلاق مى شود امور ياد شده نيز به وصف صدق و راستى توصيف مى گردند. بر اين اساس كسى كه عقيده اش با نفس الأمر مطابقت داشته باشد ، يا ظاهر و باطنش هماهنگ باشد ، يا به اراده خويش جامه عمل بپوشاند ، در عقيده ،نيت و اراده اش صادق مى باشد (الميزان ، ج9 ، ص 402). زمخشرى گفته است: صادقين كسانى اند كه در دين خدا از نظر عقيده ، گفتار و رفتار صادق مى باشند (الكشاف ، ج2 ، ص 220).
درباره مصاديق صادقين و ويژگى هاى آنان از سوى مفسران اقوال گوناگونى نقل شده كه عبارتند از:
1. مقصود از صادقين در آيه ، اوصاف ياد شده در آيه 177 سوره بقره است كه عبارتند از: «ايمان به خدا ، روز قيامت ، فرشتگان ، كتاب هاى آسمانى وپيامبران ، انفاق در راه خدا ، اقامه نماز ، پرداختن زكات ، وفاى به عهد ، صبر و شكيبايى در ناملايمات زندگى» .خداوند سبحان در اين آيه دارندگان اوصاف ياد شده را صادق و پرهيزگار ناميده است (مجمع البيان ، ج3 ، ص 81).
2. برخى مقصود از «صادقين» را به افرادى كه در آيه 23 احزاب از آنان ياد شده ، تفسير كرده اند. ترجمه آيه چنين است:«برخى از مؤمنان مردانى اند كه به عهد خود با خداوند صادقانه عمل كردند ، عده اى از آنها به شهادت رسيدند و عده اى ديگر منتظر شهادت اند ، آنان هرگز عهد و پيمان خود با خداوند را مبدل نساختند». (التبيان ، ج5 ، ص 318).
3. مقصود از «صادقين» مهاجران هستند كه در سوره حشر آيه 8 از آنها به عنوان صادقين ياد شده است (الجامع لأحكام القرآن ، ج8 ، ص 288).
4. برخى ، مراد از «صادقين» را به سه نفرى كه از غزوه تبوك تخلف و سپس پشيمان شدند ، تفسير كرده اند كه در سوره توبه آيه 118 به آنان اشاره شده است (الكشاف ، ج2 ، ص 321).
5. عده اى ديگر «صادقين» را به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و اصحاب او تفسير كرده اند و عبارت (الّذين آمنوا) در آغاز آيه مورد بحث را بر سه فرد متخلف از غزوه تبوك تطبيق كرده اند (جامع البيان ، ج11 ، ص 46 ; الكشاف ، ج2 ، ص 321).
6. برخى ، با استناد به قرائت عبداللّه بن مسعود كلمه «مع» در آيه را به معناى «من» تفسير كرده اند ; يعنى مؤمنان بايد پرهيزكار و راستگو باشند (المنار ، ج11 ، ص 72 ; التبيان ، ج5 ، ص 318).
7. در برخى از احاديثى كه محدثان شيعه و سنى نقل كرده اند«صادقين» را بر على (عليه السلام و گاهى بر على و اصحاب او يا بر على و اهل بيت او تفسير كرده اند (الدرّ المنثور ، ج4 ، ص 287 ; غاية المرام ، ج3 ، ص 50ـ 51 ; الغدير ، ج2 ، ص 306).
8. در برخى ديگر از روايات «صادقين» بر محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) و اهل بيتش تطبيق شده است (شواهد التنزيل ، ج1 ، ص 262).
9. در مجامع روايى شيعه احاديث زيادى «صادقين» را بر ائمه اهل بيت (عليهم السلام) تفسير كرده است (اصول كافى ، ج1 ، ص 208 ; غاية المرام ، ج3 ، ص 52). چنان كه شيخ صدوق از اميرمؤمنان روايت كرده كه وقتى آيه صادقين نازل گرديد ، فردى از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) پرسيد: آيا صادقين عام است يا خاص؟ پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم پاسخ داد: مأموران به همراهى با صادقين عام است و همه مؤمنان را شامل مى شود ، ولى صادقون ، خاص است و به برادرم على (عليه السلام) و ديگر جانشينان من تا روز قيامت اختصاص دارد. (اكمال الدين ، ص 262 ; بحارالأنوار ، ج33 ، ص 149 ; ينابيع الموده ، ص 115).
ارزيابى: در نقد چهار نظريه اول بايد گفت: اين كه در برخى از آيات براى بعضى از مؤمنان عنوان «صادقين» اطلاق شده است ، ترديدى نيست ، ولى اين بدان معنا نيست كه مراد از «صادقين» در آيه مورد بحث آنها باشند ، چون بعداً اثبات مى شود كه مقصود از «صادقين» كسانى هستند كه عالى ترين مرتبه صدق را دارا باشند و اين مقام تنها بر افراد معصوم قابل تطبيق است. نظريه پنجم نيز مخدوش است ، چون (الّذين آمنوا) عام بوده و اختصاص آن به سه فرد متخلف دليل نداشت. اما در نظريه ششم بر فرض كه كلمه «مع» در ادبيات عرب به معناى «من» به كار رفته باشد ، لكن چنين كاربردى غير رايج بوده و در مورد بحث نيازمند دليل است ، در حالى كه چنين دليلى وجود ندارد. قرائت عبداللّه بن مسعود در اين باره نيز شاذ و غير قابل اعتماد است. (تفسير طبرى ، ج11 ، ص 76).
اما سه قول اخير كاملاً با همديگر هماهنگ ، و مفادش آن است كه مقصود از صادقين در آيه مورد بحث پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم و امامان معصوم از اهل بيت آن حضرت مى باشند ، و اگر در برخى روايات فقط على (عليه السلام) ذكر شده است بدان جهت است كه او نخستين پيشواى معصوم مسلمانان پس از رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مى باشد. بنابراين مراد از «صادقين» كامل ترين مرتبه صدق ، يعنى كسانى كه از مقام عصمت برخوردارند ، مى باشد در اين زمينه دو تقرير ارائه شده است:
1. تقرير علامه حلّى: وى در شرح كلام محقق طوسى كه آيه : (وَكُونُوا مَعَ الصّادِقين) را از دلايل امامت على (عليه السلام) دانسته ، گفته است: «خداوند متعال به بودن با «صادقين» امر كرده است و مقصود از «صادقين» كسانى اند كه صادق بودن آنها معلوم است و اين ويژگى جز در مورد معصوم تحقق نمى يابد ، زيرا نمى توان از صادق بودن غير معصوم آگاه شد ، و به اجماع مسلمانان از اصحاب پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) غير از على (عليه السلام) كسى معصوم نيست (كشف المراد ، ص 503).
2. تقرير فخر رازى: او آيه مورد بحث را دليل عصمت «صادقين» دانسته و گفته است:جمله: (يا أيّها الّذينَ آمنوا اتَّقُوا اللّه) مؤمنان را به رعايت تقواى الهى دستور داده و از آنان خواسته كه با «صادقين» باشند. از اين جا معلوم مى شود كه مؤمنان معصوم نيستند و جهت صيانت از خطا بايد از كسانى پيروى كنند كه از خطا مصون باشند و آنان «صادقين» هستند ، و چون اين مطلب (مؤمنان خطاپذير) در همه زمان ها تحقق دارد ، پس در همه زمان ها نيز بايد معصوم وجود داشته باشد تا مؤمنان از او پيروى كنند. آن گاه گفته است: پيروى از معصوم در صورتى ممكن است كه انسان به او عالم باشد ، در غير اين صورت دستور به پيروى از او تكليف به مالايطاق خواهد بود ، و چون ما انسان معينى را به عنوان معصوم نمى شناسيم ، بنابراين تنها «مجموع امت» باقى مى ماند كه مصداق صادقين باشند و مؤمنان بايد از آنها پيروى كنند (مفاتيح الغيب ، ج16 ، ص 221).
ارزيابى: سخن فخر رازى در اين كه مقصود از «صادقين» را افراد معصوم دانسته ، استوار است ، اما اين كه مصداق آن را «اجماع امت» بيان كرده نادرست است ، زيرا اولاً ، مسائل مورد اجماع امت اندك است و نمى تواند راهگشاى مسلمانان در احكام دينى باشد ; ثانياً ، اگر اجماع امت مشتمل بر فرد معصوم نباشد ، همچنان احتمال خطا در مورد آن وجود دارد ; ثالثاً ، با مراجعه به قرآن (آيه تطهير) و سنت نبوى (حديث ثقلين ، حديث سفينه و...) به روشنى مى توان معصوم بودن اهل بيت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم را شناخت.
با توجه به دو تقرير ياد شده مى توان استدلال به آيه صادقين را بر لزوم پيروى مسلمانان از امامان معصوم چنين بيان كرد: خداوند در آيه صادقين مؤمنان را به پرهيزگارى و هماهنگى با صادقين دستور داده است. و مفاد (كونوا مع الصادقين) اين است كه بايد مؤمنان با صادقين هماهنگ بوده و پيرو آنان باشند. از سوى ديگر در امر خداوند به پيروى از صادقين هيچ گونه قيد و شرطى به كار نرفته است ، از اين اطلاق دو نكته استفاده مى شود: يكى اين كه صادقين كسانى اند كه در همه زمينه هاى مربوط به حيات ارادى خود اعم از عقيده ، اخلاق ، گفتار و رفتار ، صادق اند (اطلاق موردى) و ديگرى اين كه آنان در زمينه هاى ياد شده در همه حالات صادق اند (اطلاق احوالى). بدون شك ، صادق بودن به گونه ياد شده با عصمت ملازمه دارد. در نتيجه ، صادقين معصوم اند و مؤمنان بايد از آنان پيروى كنند.
نكته پايانى اين كه «صادقين» در آيه مورد بحث همان «صديقين» در آيه 69سوره نساء هستند (تفسير عياشى ، ج1 ، ص 256) چنان كه فرموده است: (وَمَنْ يُطعِ اللّه والرَّسُول فأولئكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللّه عَليهِمْ منَ النَّبِيّن والصّديقين والشُّهداء والصّالِِحين وَحَسُنَ أولئِكَ رَفِيقاً) ; «هر كس از خدا و رسول اطاعت كند با كسانى خواهند بود كه خداوند به آنان نعمت داده است ، كه عبارتند از پيامبران ، راست گويان ، شاهدان و صالحان و آنان نيكو رفيقانى هستند».
بنابراين ، دستاورد (مع الصادقين) در دنيا «مع الصديقين» در آخرت است.
اصول كافى ، كلينى رازى ، محمد بن يعقوب ، دارالتعارف ، بيروت ـ لبنان ، 1401ق ; اكمال الدين ، شيخ صدوق ، محمد بن على بن الحسين ، جامعه مدرسين ، مؤسّسة النشر الاسلامى ، 1416ق ; بحارالانوار ، علاّمه مجلسى ، المكتبة الاسلامية ، تهران ، 1396ق ; التبيان فى تفسير القرآن ، طوسى ، محمد بن حسن ، مكتب الاعلام الاسلامى ، قم ، 1401ق ; التعريفات ، جرجانى ، سيد شريف على بن محمد ، دارالفكر ، بيروت ، 1419ق ; تفسير طبرى ، طبرى ، محمد بن جرير ، ضبط و تعليق محمود شاكر ، داراحياء التراث العربى ، بيروت ; تفسير عياشى ، العياشى ، ابوالنضر محمد بن مسعود بن عياش السلمى ، (م/ ح340ق) ، مكتبة العلمية الاسلامية ، تهران ; تفسير قرطبى (الجامع لأحكام القرآن ، قرطبى ، محمد بن احمد ، تحقيق عبدالرزاق المهدى ، دارالكتاب العربى ، بيروت ، 1423ق ; جامع البيان فى تفسير القرآن ، طبرى ، ابوجعفر محمد بن جرير ، دارالمعرفة ، بيروت ، 1412ق ; الدر المنثور ، سيوطى ، جلال الدين ، دار احياء التراث العربى ، بيروت ، 1421ق ; شواهد التنزيل ، حاكم حسكانى ، عبدالله بن احمد ، مؤسسة الطبع والنشر ، تهران ، 1411هـ ; غاية المرام فى علم الكلام ، آمدى ، سيف الدين ، المجلس الأعلى لشؤون الاسلاميه ، القاهره ،
1391ق ; الغدير ، امينى ، عبدالحسين ، مركز الغدير ، للدراسات الاسلاميه ، قم ، 1421هـ ; الكشاف ، زمخشرى ، محمود بنعمر ، نشر الأدب الحوزة ; كشف المراد ، حلى ، حسن بن يوسف ، مؤسّسة النشرالاسلامى ، قم ، 1419ق ; مجمع البيان ، طبرسى ، فضل بن حسن ، دار احياء التراث العربى ، بيروت ، 1379ش ; مفاتيح الغيب (التفسير الكبير ، رازى ، فخرالدين ، داراحياء التراث العربى ، بيروت ; المنار ، رشيد رضا ، محمد ، دارالفكر للطباعة والنشر والتوزيع ; الميزان ، طباطبايى ، محمدحسين ، مؤسسه الاعلمى ، بيروت ، 1393ق ;ينابيع المودّة لذوى القربى ، القندوزى ، سليمان بن ابراهيم (م/1294) ، دارالأسوة للطباعة والنشر ، 1416ق.